گفتیم که حدیث، از دو بخش سند و متن تشکیل شده که اعتبار سنجی آن وابسته به نقد این دو بخش است. در بررسی سندی 16 روایت مرتبط با حوادث مصر در آستانه ظهور دیدیم که این روایات از میان 7 منبع روایی نقل شده است. ما به ترتیب قدمت این منابع بررسی سندی را آغاز کردیم و به تحلیل روایات سه منبع از این منابع پرداختیم.
1ـ کتاب «الفتن» نعیم بن حماد مروزی (متوفی 228) از محدثان اهل تسنن
2ـ کتاب «الغیبة» نعمانی از راویان بزرگ شیعه در اوایل قرن چهارم هجرى
3ـ تفسیر عیاشی از علمای برجسته شیعه در اوایل قرن چهارم
حال به بررسی روایات 4 منبع دیگر خواهیم پرداخت:
4ـ الارشاد
کتاب «الارشاد» نوشته «شیخ مفید»(متوفای 413 هـ.ق) عالم و فقیه بزرگ شیعه در قرن چهارم (و پنجم) است که در جلالت و بزرگی او حرفی نیست. (رجال نجاشی، ص 399) ایشان در این کتاب با استفاده از روایاتی که در اختیار داشته به نگارش «تاریخ زندگانی ائمه علیهم السلام» پرداخته است.
این کتاب از معتبرترین منابع روایى شیعه درباره زندگانى ائمه و بهترین کتاب براى دستیابى به منابع اولیه شیعه در این باره است.
وی در بخش پایانی کتاب که در مورد سیره امام زمان است, بابی با عنوان «ذکر علامات قیام القائم» گشوده و در آن تعدادی از نشانه های ظهور را بیان داشته است.
با اینکه شیخ مفید در این کتاب همانند دیگر کتب روایی مطالب را با ذکر سند می آورد اما در این بخش تنها به بیان برخی از نشانه ها اکتفا کرده و سندی برای آن ارائه نداده است. وی می گوید: «اخبار و روایات(فراوانی) درباره نشانه هاى ظهور حضرت مهدى علیه السّلام به دست ما رسیده که از آن جمله خروج سفیانى، ... کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم، ... می باشد.» (الارشاد، ج 2، ص 369)
بنابراین پنج فرازی که ما از این کتاب ذکر کردیم، فاقد سند روایی است و تنها اعتماد ما به انعکاس سخنان شیخ مفید از روایات است.
5ـ «الغیبة» شیخ طوسی
محمد بن حسن معروف به «شیخ الطائفه» یا «شیخ طوسی» یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعه و مولف دو کتاب از کتب اربعه حدیثی است. بنابراین در اعتبار این کتاب و نگارنده آن شکی وجود ندارد.
اما دو روایتی که ما از این کتاب نقل کرده ایم، دارای مشکلی اساسی است. زیرا هیچ یک از این دو روایت به امام معصوم منتهی نشده و یکی از قول «عمار یاسر» (الغیبة، ص 463) و دیگری از قول «محمد بن مسلم» (الغیبة، ص 447) نقل شده است.
البته در جلالت و بزرگی این دو نفر شکی نیست، اما سخنی که از امام معصوم نباشد، آن هم در مورد مساله مهمی همچون پیش بینی حوادث ظهور، هیچ ارزش و اعتباری نخواهد داشت.
البته شاید بتوان به گونه ای از کنار این مشکل بزرگ سندی گذر کرد. به شرط آنکه بتوانیم ثابت کنیم که سیره این دو راوی بزرگ، تنها نقل احادیث معصومان بوده است که این هم با مقام شامخ این دو سازگار است و دور از ذهن نخواهد بود.
با این حال در سند روایتی که به عمار منتهی می شود، چند راوی مجهول نیز وجود دارد که بدین ترتیب توجیه مذکور نیز تاثیری نخواهد داشت.
اما راویان روایتی که به محمد بن مسلم منتهی می گردد، همگی از ثقات و راویان مهم شیعه هستند. بنابراین شاید بتوان با نگاهی خوش بینانه و مسامحه گر از ضعف سندی روایت محمد بن مسلم گذر کرد.
6ـ المناقب
محمد بن شهرآشوب مازندرانی (متوفی 588) از عالمان بزرگ شیعه در قرن ششم است که حتی دانشمندان اهل تسنن همچون سیوطی از او تعریف و تمجید کرده اند. (ر.ک: طبقات المفسرین، سیوطی)
در بین حدود یکصد کتاب مناقب پیامبر و اهل بیت ایشان، کتاب ابن شهر آشوب را مىتوان یکى از کتب برتر دانست که همگان را به تحسین واداشته است.
اگرچه ایشان در این کتاب اکثر احادیث را به همراه اسناد آنها آورده است، اما حدیثی را که ما در بحث خود از آن استفاده کرده ایم، (المناقب، ج 2، ص 274) بدون ذکر سند آورده شده و مشخص نیست که ایشان این روایت را از چه کتابی نقل کرده است. بنابراین این روایت نیز ضعیف السند خواهد بود.
7ـ بحار الانوار
محمد باقر مجلسی معروف به «علامه مجلسی»(متوفی 1110) از شخصیت های درخشان و از عالمان پرافتخار شیعه است. وی با استفاده از کتابخانه بزرگ حدیثی که در اختیار داشته، بزرگترین دائرة المعارف حدیثی شیعه را با نام «بحار الانوار» جمع آوری کرده است. بنابراین کتاب او از منابع متاخر حدیثی به حساب می آید.
با این که ایشان از مصادر معتبر فراوانی بهره برده اما گاهی نیز از منابع ضعیف به عنوان موید یا احتجاج بهره برده است.
اما هر دو روایتی که از این کتاب در موضوع بحث ما استفاده شده، ضعیف السند است. زیرا یکی از آنها اصلا به امام معصوم منتهی نمی شود.(بحارالأنوار، ج 51، ص 163) روایت دیگر هم که خطبه ای مفصل از امیرمومنان است، دارای سندی متصل نیست.(بحارالأنوار، ج 53، ص 85)
نتیجه:
همانطور که ملاحظه می کنید، اسناد تمامی این روایات ضعیف به شمار می آمد. حتی اگر با دیدی وسیع و همراه با مسامحه به اسناد این روایات نگاه کنیم، تنها می توانیم دو روایت را از ضعف سندی نجات دهیم. بنابراین باز هم رنگ ضعف سند بر چهره این روایات باقی خواهد ماند.
البته باید توجه داشت که ضعف سند نشانگر جعلی بودن حدیث نیست. گمان عمومی مردم از روایت ضعیف السند این است که حتما این روایت جعلی است و هیچ ریشه ای از واقعیت ندارد. اما مقصود از ضعف سند این است که ما نتوانستیم طریقی اطمینان آور به این روایت بیابیم و آن را با اطمینان بپذیریم.
بنابراین می توان گفت که ممکن است این روایات از معصوم صادر شده باشد و ممکن است در آینده چنین حوادثی به وقوع بپیوندد. آنچه که احتمال این امکان را زیاد می کند، وجود این روایات در کتب روایی مهم شیعه است. اگرچه این روایات ضعیف اند اما نقل بزرگانی همچون عیاشی در تفسیر، شیخ مفید در الارشاد، شیخ طوسی در الغیبه و نعمانی در الغیبه اندکی بر احتمال صحت آنها می افزاید. اما به هر حال نمی توان از ضعف سندی این روایات چشم پوشید.
ادامه دارد ...
نقل از سید مصطفی بهشتی
بخش مهدویت تبیان