بانام خدای بزرگ ومهربان
ولادت باسعادت خاتم النبیاء ورحمة للعالمین پیامبرنور وامید حضرت محمد مصطفی (ص) وهمچنین ولادت باشعف امام جعفر صادق (ع) را برهمگان مبارکباد
دوستان خوبم الحمدالله توفیقی حاصل شده تاچند روزی رو به کربلای ایران سفر کنم (راهیان نور )تا نایب الزیاره همتون باشم
اما قبل از رفتن میخواستم چند خطی یادی ازشهدا کرده باشیم لذاسری زدم به وبلاگ قبلی
امیدوارم که خوشتون بیاد که می آد ومفید حالمون باشه پس بایک صلوات برای خوشنودی دل امام زمان(عج) بسم الله شروع به خوندن کنید یاعلی
شب میلاد مولا علی (ع) بود
در کنار سنگر نشسته بود و قرآن می خواند.
موذن سنگر اطلاعات عملیات بود و فرمانده یک تیم اطلاعاتی
چند دقیقه بیشتر به وقت عاشقی با خدا نمانده بود که خمپاره ای در
آغوشش جای گرفت.
برایش دو مزار ساختند یکی در محور مقدم طلاییه ودیگری در
صومعه سرا که هر مزار بخشی از بدنش را به یادگار در خویش می
فشارد.
من پاره های گوشت و حتی موهای جو گندمی اش را روز بعد از پر
کشیدنش سوی معشوق در طلاییه دیدم
وقتی که نصف سالم جسدش را شب پیش با خود با خود به معراج برده
بودند.
دو سه روز بعد در وصیت نامه اش چنین خواندم
خداوندا از تو می خواهم که هنگام شهادت پیکرم را هزاران تکه کنی
تا هر تکه ای تکه ای از گناهانم را با خود ببرد....
شهید سید مهرداد نعیمی پس ما چه بگوییم
نقل ازعبدالرضا رضایی نیا
مامان دعا کن بمیرم
- گفت چرا ؟
گفت می ترسم بمانم گناه کنم
- گفت گناه نکن !
گفت : اگر غفلت مرا فراگرفت ولباسم آلوده شد این لباس راکه میشویی
دیگر مثل لباس نو نیست . میخواهم نو بمانم و بروم .
- گفت دعا کن شهید شوی !
گفت شهید یعنی چی؟
یکی از خصلتهای با حال خدا اینه که دوست داره
همه رو مثل خودش کنه خدایی
هرکس رو به اندازه ظرفیتش
صفاتش که یکی دوتا نیست هزارتا اسم داره هرکدامشون
قشنگتر نازتر باصفاتر محکم تر ودلربا تر از قبلی
یکی از اونا نوره یکی عزیزه یکی قهار یکی حبیب یکی هم شهید...
فقط میطلبه آدم پا بده یه جورایی بله بگه اون وقت هنرنماییش شروع میشه
آدم میشه نور عزیز قهار حبیب شهید...
البته دل بردن از خدا هنر می طلبه هنری که هنرمند میخواد
واون
هنر مــــــــــــردان خداست
یکی از مسافر های عاشق که علاقه خاصی که به آقا امام رضا (ع) داشت بااینکه مشتاق زیارت آقا بود ولی به لحاظ شرایط جنگ ضرورت وحضور فعال در جبهه نتوانست در طول مدت به جبهه نتوانست که مشرف شود
ولی ازآنجا که این علاقه دو طرفه بود امام رضا اورا طلبید چون وقتی شهید شد جسدش را اشتباهی به مشهد برده ودر حرم نیز طواف داده بودند وبعد به اصفهان منتقل کردند واین مسافر کسی نبود جز
مسافر عاشق شهید سیف الله قاسمی
کرامات شهدا ص95
خدایا
تو میدانی چه میکشی؟ می پنداریم که چون شمع ذوب میشویم
ما ازمردن نمی هراسیم اما می ترسیم بعد از ما ایمان
راسر ببرند واگرنسوزیم هم که روشنایی میرود وجای خود
رادوباره به شب میسپارد.چه باید کرد؟
ازیک سو بایدبمانیم تا شهید آینده شویم واز دیگر سوباید شهید شویم تا
آینده بماند هم باید امروزشهید شویم
فردا بماند وهم باید بمانیم تافردا شهید نشود
عجب دردی ؟ چه میشد امروزشهید میشدیم وفردا زنده می شدیم تا دوباره شهید بشویم.
شهید حمید رستمی 17 ساله
جمعه یعنی شوق یعنی انتظار
جمعه یعنی طاق ابروی نگار
جمعه یعنی یک غروب غصه دار
جمعه یعنی مهدی چشم انتظار
بیاییم همه برای تعجیل در فرج آفایمان دعا کنیم که
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا یوسف گم گشته زهرا (س) را برایمان برسان که دنیا منتظر صلح جهانی است
عالم دنبال عدل است همه خوهان آرامش است و... واین میسر نمی شود مگر با آمدن گلی که با آمدنش بهار میشود انشاء الله
برچسب ها : راهیان نور وچند دل نوشته ,