خداوند متعال در کتاب عظیمش قرآن اوصاف مؤمنان را در بیانی موجز و کوتاه چنین بیان میکند و میفرماید:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکلُونَ» 1 مؤمنان، همان کسانىاند که چون خدا یاد شود دل هایشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توکل مىکنند.
"و جل" همان حالت خوف و ترسى است که به انسان دست مى دهد که سرچشمه آن یا به خاطر درک مسئولیت ها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مى باشد، و گاهى به خاطر درک عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است .
گاه مى شود انسان به دیدن شخص بزرگى که راستى از هر نظر شایسته عنوان عظمت است مى رود. شخص دیدار کننده گاهى آنچنان تحت تاثیر مقام پر عظمت او قرار مى گیرد، که احساس یکنوع وحشت در درون قلب خویش مى نماید، تا آنجا که به هنگام سخن گفتن لکنت زبان پیدا مى کند
و حتى گاهى حرف خود را فراموش مى نماید، هر چند آن شخص بزرگ نهایت محبت و علاقه را به او و همه دارد، و کار خلافى نیز از این شخص سرنزده است ، این نوع ترس ، بازتاب و عکس العمل درک عظمت است .
قرآن مجید مى گوید: «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»2 ؛ اگر این قرآن را بر کوهى فرومىفرستادیم، یقیناً آن [کوه] را از بیم خدا فروتن [و] از هم پاشیده مىدیدى .
و نیز در سوره فاطر مى خوانیم : تنها بندگان عالم و آگاه از عظمت خدا، از او مى ترسند .
و به این ترتیب پیوندى میان آگاهى و خوف ، همواره بر قرار است ، بنابراین اشتباه است ، که ما سرچشمه خوف و خشیت را تنها عدم انجام وظایف بدانیم .
سپس دومین صفت آنها را چنین بیان مى کند: آنها همواره در مسیر تکامل پیش مى روند و لحظه اى آرام ندارند، و هنگامى که آیات خدا بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده مى شود (و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا)
نمو و تکامل ، خاصیت همه موجودات زنده است ، مؤ منان راستین ، ایمانى زنده دارند، که نهالش با آبیارى از آیات خدا روز بروز نمو بیشتر و گل ها و شکوفه ها و میوه هاى تازه ترى پیدا مى کند، آنها همچنان مردگان زنده نما در جا نمى زنند، و در یک حال رکود و یکنواختى مرگبار نیستند، هر روز که نو مى شود فکر و ایمان و صفات آنها هم نو مى شود.
سومین صفت بارز آنها این است که تنها بر پروردگار خویش تکیه و توکل مى کنند (و على ربهم یتوکلون )
افق فکر آنها آنچنان بلند است که از تکیه کردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارد، آنها آب را از سرچشمه مى گیرند و هر چه مى خواهند و مى طلبند، از اقیانوس بیکران عالم هستى ، از ذات پاک پروردگار مى خواهند، روحشان بزرگ و سطح فکرشان بلند، و تکیه - گاهشان تنها خدا است .
کدام توکل؟
مفهوم توکل آنچنانکه بعضى از تحریف کنندگان پنداشته اند، چشم پوشى از عالم اسباب و دست و روى دست گذاشتن و به گوشه اى نشستن نیست ، بلکه مفهومش خود سازى و بلند نظرى و عدم وابستگى به این و آن و ژرفنگرى است ، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات ، عین توکل بر خدا است ، زیرا هر تأثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است .
از صفات روحانى و نفسانى مؤ منان راستین مى گوید: آنها در پرتو احساس مسئولیت و درک عظمت پروردگار و همچنین ایمان فزاینده و بلندنگرى توکل ، از نظر عمل داراى دو پیوند محکمند، پیوند و رابطه نیرومندى با خدا و پیوند و رابطه نیرومندى با بندگان خدا آنها کسانى هستند که نماز را (که مظهر رابطه با خداست ) بر پا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم در راه بندگان خدا انفاق مى کنند «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»3
تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است که نه تنها خودشان نماز مى خوانند بلکه کارى مى کنند که این رابطه محکم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبیر مما رزقناهم (از آنچه به آنها روزى داده ایم ) تعبیر وسیعى است که تمام سرمایه هاى مادى و معنوى را در بر مى گیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلکه از علم و دانششان ، از هوش و فکرشان ، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبى که در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمى کنند.
پاداش مؤمنان
آنها درجات مهمى نزد پروردگارشان دارند درجاتى که میزان و مقدار آن تعیین نشده و همین ابهام دلالت بر فوق العادگى آن دارد.به علاوه آنها مشمول مغفرت و رحمت و آمرزش او خواهند شد و روزی هاى کریم یعنى مواهب بزرگ و مستمر و همیشگى که نقص و عیبى در آن راه ندارد و حد و حسابى براى آن نیست در انتظارشان مى باشد .
یکى دیگر از مواهب بزرگ الهى به مؤ منان این است که : «وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُوْلَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»4 ؛ لیکن خدا ایمان را براى شما دوستداشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما بیاراست و کفر و پلیدکارى و سرکشى را در نظرتان ناخوشایند ساخت. آنان [که چنیناند] رهیافتگانند.
در حقیقت این تعبیرات اشاره لطیفى است به "قانون لطف" آنهم (لطف تکوینى). وقتى شخص حکیم کارى را مى خواهد تحقق بخشد زمینه هاى آن را از هر نظر فراهم مى سازد، این اصل در مورد هدایت انسان ها نیز کاملا صادق است .
خدا مى خواهد همه انسان ها بى آنکه تحت برنامه جبر قرار گیرند با میل و اراده خود راه حق را بپویند، لذا از یکسو ارسال رسل مى کند، و انبیا را با کتاب هاى آسمانى مى فرستد، و از سوى دیگر "ایمان" را محبوب انسان ها قرار مى دهد، آتش عشق حقطلبى و حق جوئى را در درون جان ها شعله ور مى سازد، و احساس نفرت و بیزارى از کفر و ظلم و نفاق و گناه را در دلها مى آفریند.
و به این ترتیب هر انسانى فطرتا خواهان ایمان و پاکى و تقوا است و بیزار از کفر و گناه .
ولى کاملا ممکن است در مراحل بعد این آب زلالى که از آسمان خلقت در وجود انسانها ریخته شده ، بر اثر تماس با محیطهاى آلوده ، صفاى خود را از دست دهد، و بوى نفرت انگیز گناه و کفر و عصیان گیرد.
یعنى اگر این موهبت الهى (عشق به ایمان و نفرت از کفر و گناه ) را حفظ کنید، و این پاکى و صفاى فطرت را آلوده نسازید، رشد و هدایت بیشک در انتظار شماست .
این حکم اختصاص به یاران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ) ندارد، بلکه یک قانون همگانى است که هر کس در هر عصر و زمان صفاى فطرت خویش را حفظ کند اهل نجات و هدایت است . محبوبیت ایمان و منفور بودن کفر و عصیان از مواهب بزرگ الهى بر بشر است .
نقل از فاطمه محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان
1- سوره انفال آیه 2.
2- الحشر آیه 21.
3- سوره انفال آیه 2.
4- سوره حجرات آیه 7.
با برسی تفسیر نمونه جلد های: 7-8-14-15-16
برچسب ها : مومنان در قرآن , توکل , پاداش مومنان , امام رضا (ع) 4 ,