سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :48
کل بازدید :394182
تعداد کل یاد داشت ها : 153
آخرین بازدید : 103/9/14    ساعت : 11:3 ع
درباره
طلبه ی مسافر[77]

وبلاگ بندن شده مثل آش شلّه قلم کار که همه چیز توش پیدا میشه (البته ازهر چمن گلی) از مسافرهای عاشق بگیر تایاد یار و ناگفته های جنگ و دشمنان آشکار وپنهان ... خلاصه هرچی که بخواهی اما نظر شما هم برامون خیلی مهمه چراکه هدف ماجلب رضایت شماست
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
امکانات دیگر


اوقات شرعی

ابر برچسب ها
امام رضا (ع) 4 ، صله رحم ، ضدآمریکایی ، عباس (ع) انجیل آل محمد ، عکس ، علت شهادت حضرت فاطمه (س) ، علی (ع) ، عید غدیر خم ، غزه دوم ، فضائل خدیجة بنت خویلد ، قبر مادر ، قربان تاغدیر ، کالاهای اسرائیلی ، کلام امام حسین(ع) ، گریه فرشتگان ، ماشا ، محبت پیامبر(ص) به حسن و حسین(ع) ، محرم ، محمد بن عبدالوهاب ، مظلومیت ، منتظر ، منتقم فاطمه(س) ، مولود کعبه ، مومنان در قرآن ، نسل نو و امام صادق ، ونزول سوره مبارکه هل اتی (دهر) یا انسان ، وهابی ، وهبیون تند رو ، [فضائل الزهراء فاطمة(س)] ، 22 بهمن - راهپیمایی بزرگ ، 40 حدیث ، 40 حدیث از امام جواد(ع) ، 40 حدیث زیبا از امام باقر (ع) ، آیت ا... بهجت ، آیت الله بهجت ، ابوذر غِفارى ، اجلاس ژنو ، احمدی نژاد ، اسکن ، اعطای سخاوتمندانه انگشتر ، القاعده ، امام ، امام حسین (ع) ، امام حسین(ع) در کلام دانشمندان ، امام زمان (عج) ، امام صادق(ع) ، امام مهدى (عجل اللّه فرجه) ، امام هادی (ع) ، انتظار عجیب ، انقلاب ازدیدگاه استاد شهید مطهری ، ایرانیان در قرآن ، پاداش مومنان ، پاراچنار ، تروریسم ، توکل ، جنایت ، چشم ، حضرت فاطمه و علی (ع) ، حضرت فاطمه(س) ، خاندان پاک ومطهر ، دنیا گریزان در کلام امام حسین(ع) ، راهیان نور وچند دل نوشته ، ربیع الاول ، رنگ در قرآن ، روز خانواده ، روز شمار محرم ، روز مباهله ، ریاض الجنه ، زهدبی ولایت ، زیارت ، سپاه پاسداران ، سخنان شیرین ، سربازان کوچک اسرائیل ، سواران قیامت ، شادی در قران ، شب قدر ، شفاعت ، شهید احمد کاظمی ، شهید روحانی مهدی شاه آبادی ، شهید کاوه ،


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
آسمانی تاخدا

شهید سردار احمد کاظمی

من را در کنار یکی از درهای بهشت به خاک بسپارید؛ در کنار قبر حسین خرازی (قسمت اول)

سردار گفت: روزی دکتر ولایتی خاطرة عجیبی را تعریف کرد (خاطره‌ای از زمانی که ایشان وزیر امور خارجه بودند و تازه کشورمان سرافراز حماسه دفاع مقدس شده بود...) زمانی که صدام به کویت حمله کرد و آن فضاحت به بار آمد؛ روزی در جلسه‌ای که طارق عزیز هم در آن حضور داشت حاضر بودم. به او گفتم که شما با چه زمینه ذهنی به کویت حمله کردید؟ یعنی شما واقعا انتظار...

طارق عزیز در پاسخ به من نکته‌ای گفت که  فراموش نشدنیست... او گفت: «اگر صدام 2000 نفر از این سربند بسته های(سربازان جان برکف عاشق) خمینی را داشت کویت که سهل است! به عربستان هم حمله می‌کردیم...!!!»

سپس سکوتی طولانی کرد. بعد در حالی که  نگاه خیسش را  می‌دزداند گفت: «حاج احمد کاظمی به جِدّ، یکی از فرماندهان اون 2000 سربازه...». کسی که هم او منتظر شهادت بود و هم شهادت در انتظارش... و سرانجام به آرزوی دیرینه‌اش رسید... اون هم چه روزی ... روز عرفه... روزی که خداوند در عرفات فرمان «بَلِّغْ» را به پیامبر داد؛ روزی که امام حسین سفر آسمانیش را آغاز کرد؛ روزی که... روز شناخته.. و کسی که خودشو بشناسه خدای خودشو شناخته و هر که  خداوند را شناخت عاشق او می‌شود و خداوند نیز عاشق او می‌شود و هر که خداوند عاشقش شود خداوند او را می‌کشد و هر که کشته شود دیه‌ای دارد و دیه کسی که ...

و برای همینه که دوباره مروری می‌کنم برزندگی کسی که خداوند دیه او بود...

احمد کاظمی؛ متولد 1337؛ نجف آباد اصفهان

طبق گزارشات ساواک، کاظمی از خرابکاران(انقلابیان فعال) قبل از انقلاب بود.اسناد دستگیری 15 روزه او بیانگر ذکاوت و البته عدم بروز اطلاعات توسط او بوده است و به عبارتی یکی از مهم ترین علل شدت شکنجه‌اش  همین بود. وقتی از زندان بیرون آمد؛ تا یک ماه از ناحیه بینی خونریزی داشت. بعد از پیروزی انقلاب، دادستان نجف آباد به احمد گفته بود «شما اسم همان پاسبانی که با چکمه زده بود توی صورت شما که به خاطر آن خونریزی شدیدی داشتید، به ما بدهید تا ما دستگیر و مجازاتش کنیم». ولی احمد ما با اینکه این پاسبان را می‌شناخت اسمش را نداد و گفت: «خود ایشان در این انقلاب تنبیه شده است...».

احمد کاظمی؛فارغ التحصیل رشته ماشین آلات کشاورزی از دبیرستان دکتر شریعتی نجف آباد؛1358

آشنایی او با گروه محمد منتظری برگ جدیدی در زندگی احمد بود. همراه گروه، 45 روز در پادگان حمویه  نزدیک دمشق آموزش نظامی دید... تا این که رفتند لبنان  و احمد یکی از اعضای گردان‌های نظامی سازمان الفتح  شد و البته همون جا بود که شخصیت بزرگ و برگزیده جهان عرب باهاش آشنا شد... کسی که بعدها به فرمانده احمد نوشت: «خبر شهادت حاج احمد کاظمی دل ما را به درد آورد و مصیبت بزرگی را در دلمان تکرار کرد. ما که از نزدیک حاج احمد کاظمی را می‌شناختیم اذعان می‌کنیم که او به حق فرماندهی نمونه و مجاهدی بزرگ و عبدی صالح و برادری وفادار برای ما بود. از خداوند متعال عاجزانه خواستاریم که حاج احمد کاظمی و شهدای همراه او را با حضرت  و اصحاب و یاران او محشور نماید و همچنین به حضرتعالی و خانواده داغدیده وی صبر جمیل و اجر جزیل عطا نماید». برادر شما حسن نصرالله.

امام حسین علیه السلام

در هر حال احمد 21 ساله ما نتونست زیاد دوام بیاره و ناامید برگشت ایران؛ هیچوقت صریح راجع به این موضوع صحبت نکرد ولی بعد‌ها معلوم شد که چریک‌های فلسطینی نه کاری با خدا و پیغمبر داشتند و نه با دین و مذهب... بیشتر آرتیست بازی می‌کردند تا مبارزه و این با افکار متعالی احمد ما جور در نمی اومد...

احمد کاظمی؛ 1359؛پاسدار سپاه کردستان

پاسدار شدن زمانی که ... چی بگم. ولی خیلی سخته. حالا اگه کسی اون زمان پاسدار می‌شد مطمئناً هر پاسداری نمی رفت کردستان برای مقابله با ضد انقلاب... کردستان اون زمانی که اسمش مو به تن هر آدم نترسی سیخ می‌کرد...همون جا مجروح شد... خلاصه وقتی جنگ شروع شد رفت جنوب و شد معاون غلامرضا محمدی. آبادان؛ فارسیات؛ پادگان حمید و دارخوین، کارورزی خوبی برای یک فرمانده بود...

احمد کاظمی؛ فرمانده تیپ 8 نجف اشرف؛ 1360

سال شصت سال تشکیل سازمان رزم سپاه بود و سال 61 سال خروش ملت علیه متجاوزین... وقتی جسارت بالای احمد توی عملیات فتح المبین و نگرش جامع تاکتیکی اون برای همه روشن شد؛ نگاه‌ها به اون خیلی جلب شد.هیچ کس نمی تونه دلاوری و نقش ویژه احمد رو توی فتح خرمشهر نادیده بگیره یعنی اگر احمد و حسین نبودن عملیات چنان دچار پیچیدگی می‌شد که...

در هر صورت همه می‌دونن که اون زمان کشور وضع خیلی خوبی از لحاظ ادوات نظامی نداشت. ولی احمد با تجهیزاتی که از عراقی‌ها غنیمت گرفته بود تیپش رو توسعه داد و بعد از عملیات محرم دیگه احمد فرمانده لشگر 8 نجف اشرف بود. لشگر همیشه پیروز نجف اشرف...

احمد کاظمی ؛ 1363...

پیش نمی اومد توی سازمان رزم؛ اسم عملیاتی بیاد و  سر لشگر 8 نجف و 14 امام حسین ( علیه السلام) دعوا نشه! همه می‌خواستند که احمد و حسین توی محور‌های اونا عملیات کنن... علتش هم واضح بود؛ این دوتا یار همیشگی کمترین تلفات و بیشترین پیشروی در عمق رو داشتن و البته از لحاظ امکانات با بقیه مساوی !

احمد ستون بسیار مهمی برای قدرت‌مندی لشگرش بود و انگیزه‌ها و روحیاتش روی همه افراد لشگر و یگانش تاثیر می‌گذاشت. رفتار و منش انسانی احمد و حسین چنان جاذبه داشت که ناخودآگاه افراد را شیفته آنها می‌کرد. می‌دیدی حتی نوع لباس پوشیدن‌شان را رزمندگان تقلید می‌کردند. مثلاً اگر آنها لباس فرم سپاه را روی شلوارشان می‌انداختند، می‌دیدی بدون اینکه کسی چیزی بگوید، همه لشگر، لباس را روی شلوار انداخته است. یعنی برای نیروهای خودشان اسوه همه جانبه  بودند بدون اینکه تبلیغی روی این مسئله بشود.

اینکه گفته شده : «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» مردم را به غیرزبانتان دعوت کنید. واقعاً در وجود احمد کاظمی بود.

گذشت تا این که یکی از این یاران غار آسمانی شد... حسین خرازی درست در وسط عملیات  کربلای 5 مارو تنها گذاشت... این فقدان برای او خیلی سخت بود. آخه قرار نبود که حسین تنها بره... شاید برای همین بود که به رفقا گفته بود من می‌دونم که یکی از درهای بهشت از کنار قبر حسین خرازی باز می‌شه... و به پسرهاش سفارش کرده بود که اگه یه روز رفتم منو کنار حسین به خاک بسپارید...

و شاید برای همین بود که در سالروز عملیات کربلای 5 خودش هم آسمانی شد...

احمد کاظمی، فرمانده قرارگاه حمزه سید الشهدا 1374

حاج احمد کاظمی که در سال 1371فرمانده سپاه شمال غرب کشور شده بود؛ سال 74 کاری کرد کارستان.

 زمانی بود که آمریکا به عراق آمده بود و ضد انقلاب و کردای معارض در شمال عراق مستقر شده بودند و تشکیلاتی برای خودش درست کرده بودند؛ تابستان و پاییز وارد کشور می‌شدند، اذیت می‌کردند، پول زور از مردم می‌گرفتند و هر کاری دلشون می‌خواست انجام می‌دادن.حاج احمد بعد از بررسی همه گزینه‌ها  گفت که تنها راه حل، ورود به خاک عراق است.

وقتی موافقت  شورای عالی امنیت ملی و مقام معظم رهبری رو گرفت بلافاصله  با 600 کامیون و 50 قبضه توپ وارد عراق شد و منطقه آنها را که در 100 کیلومتری مرز عراق بود محاصره کرد و با تمام تجهیزات رفت بالای سر آنها، از آنها تعهد کتبی گرفت تا سلاح را کنار بگذارند و فقط کار سیاسی انجام دهند.

اونا هم وقتی دیدن که قضیه به این اندازه جدیه موافقت نامه رو امضا کردن و تاحالا هم  به تعهد خودشون عمل کرده‌اند. نکته جالب دیگر در هنگام برگشت این ستون بود که انواع هواپیماهای F16 آمریکایی از سر ستون تجهیزات رد می‌شد و مانور می‌داد و دنبال بهانه می‌گشتند تا به طور کامل تجهیزات ما را از بین ببرند... اما درایت احمد  توانسته بود ستون را با مهارت فوق العاده و بدون هیچ عکس العملی نسبت به مانور هواپیماهای آمریکایی وارد ایران نماید.

نمی‌دونید بازتاب این عملیات درخشان توی رسانه‌های خارجی به ویژه امریکایی چه وجهه ممتازی از احمد ترسیم کرد...

احمد کاظمی ؛فرمانده نیروی هوایی سپاه؛ 1379

تحول عمیقی که احمد توی نیروی هوایی به وجود آورد غیر قابل تصور بود... همه می دونستن که احمد دقیق‌ترین و منظم‌ترین کسی است که همه نیروهاش علاوه بر عشق عمیقی که بهش دارن باید طبق وظیفه، تمام عملکرد خودشونو به نحو احسن انجام بدن...

و اما مهم‌ترین عملیات ایران پس از جنگ تحمیلی توی همین زمان انجام شد.

منافقا امنیت کشور رو مختل کرده بودن... ترور شهید لاجوردی؛ ترور ناجوانمردانه صیاد شیرازی؛ شلیک خمپاره به مناطق مسکونی حتی در تهران...

این وضعیت غیر قابل قبول بود... تاییدیه شورای عالی امنیت ملی گرفته شد و ...

روز ارتش در سال 1380 تمام هفت پایگاه منافقین درعراق توسط شلیک 84 موشک با خاک یکسان شد...به گفته مسولان بعد از این عملیات چنان امنیتی در مرزهای غربی برقرار شد که بی سابقه بود و در مناطق مسکونی دیگه شاهد شلیک حتی یک تیر از کلت منافقین نبودیم...

بعدها شنیدیم که یکی از سرداران بزرگ گفت که شاید جاماندن کسی مثل احمد از آن 8 سال حماسه ای که همیشه افسوس آن را می خورد؛ این بوده است که بار دیگر اقتدار نظامی جمهوری اسلامی ایران را به دشمنان نشان دهد و هیمنه پوچ آن‌ها را با پاسخی جانانه در هم کوبد...

ادامه دارد



[مجله شماره 16 : - شهدا و امان]






برچسب ها : شهید احمد کاظمی  ,

      


آیا نباید توجه داشته باشیم که ما رییسی داریم که بر احوال ما ناظر است؟! وای بر حال ما اگر در کارهایمان او را ناظر نبینیم و یا او را در همه جا ناظر ندانیم! گناهان شخصی که در خلوت انجام می‌گیرد و ربطی به امور اجتماعی ندارد، استحقاق جهنّم را دارد، «الا بِتَوبةٍ مُناسبَةٍ لِلخال؛ مگر این که بعد از آن، توبه‌ای مناسب حال انجام گیرد»

  

عواقب گناهان اجتماعی که موجب تغییرات در جامعه و اختلال نظام و انحلال آن، و یا تحریم حلال وترک واجب و یا مصادرة اموال و هتک حرمت و قتل نفوس زکیّه و ریختن خون مسلمانان و حکم به ناحقّ و ... می‌شود، چه گونه خواهد بود؟

 

با وجود اعتقاد به داشتن رییسی که «عین الله الناظره»[1] است، آیا می‌توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؟ و هر کاری را که خواستیم انجام دهیم!؟ چه پاسخی خواهیم داد؟! همه ادوات و ابزار را از خود او می‌گیریم و به نفع دشمنان به کار می‌گیریم، و آلت دست کفّار و اجانب می‌شویم و به آنان کمک می‌کنیم؟! چه قدر سخت است اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که می‌خواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم، ابتدا، رضایت و عدم رضایت او را در نظر بگیریم و رضایت و خشنودی او را جلب کنیم! البته رضایت و سخط او در هر امری معلوم است و ظاهراً منتهی به واضحات می‌شود و در غیر واضحات و موارد مشکوک، باید احتیاط کنیم.

 

در همین اواخر، اتّفاق افتاده که شخصی در تقلید و تعیین مرجع شایسته، شک و تردید داشت. در خواب، چهرة شخص مورد نظر را به او معرفی کردند. به نجف رفت و پس از مدتی جستجو پیدا کرد او را. همچنین برای بعضی اتفاق افتاده که در بقاء بر تقلید و یا عدول به حیّ، تردید داشته‌اند، و از قبر معصوم شنیده است که «باقی باش». البته، هر کدام از این نقل‌ها، قابل تکذیب است، ولی از مجموع این قضایا، معلوم می‌شود که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف متوجه و مراقب ما است و نمی‌توان گفت، از احوال ما مطلع نیست و ما هر کار و یا هرچه را خواستیم، می‌توانیم آزادانه انجام دهیم.[2]

 



[1]. بحارالانوار، ج 26، ص 240، توحید صدوق، ص 167، معانی الاخبار، ص 16.

 

[2]. امام زمان در کلام آیت الله بهجت، تقی امیدیان

مجله شماره 7 : - در محضر خوبان






برچسب ها : امام زمان (عج)  , آیت ا... بهجت  , امام رضا (ع) 4  ,

      

سلام سلام سلام

ببخشید چند روزی دیر شده اما ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است پس

عیدتون مبارک

عید بهار تا بهار

مخصوصا امروز که روز طبیعت هم هست ان شاء الله خوش بگذره جای مارو هم خالی کنید 

یاعلی مدد





      

بانام خدای بزرگ ومهربان

 ولادت باسعادت خاتم النبیاء ورحمة للعالمین پیامبرنور وامید حضرت محمد مصطفی (ص) وهمچنین ولادت باشعف امام جعفر صادق (ع) را برهمگان مبارکباد

دوستان خوبم الحمدالله توفیقی حاصل شده تاچند روزی رو به کربلای ایران سفر کنم (راهیان نور )تا نایب الزیاره همتون باشم

 اما قبل از رفتن میخواستم چند خطی یادی ازشهدا کرده باشیم لذاسری زدم به وبلاگ قبلی

 امیدوارم که خوشتون بیاد که می آد ومفید حالمون باشه  پس بایک صلوات برای خوشنودی دل امام زمان(عج) بسم الله شروع به خوندن کنید یاعلی

شب میلاد مولا علی (ع) بود

در کنار سنگر نشسته بود و قرآن می خواند.

موذن سنگر اطلاعات عملیات بود و فرمانده یک تیم اطلاعاتی

چند دقیقه بیشتر به وقت عاشقی با خدا نمانده بود که خمپاره ای در

آغوشش جای گرفت.

برایش دو مزار ساختند یکی در محور مقدم طلاییه ودیگری در

صومعه سرا  که هر مزار بخشی از بدنش را به یادگار در خویش می

فشارد.

من پاره های گوشت و حتی موهای جو گندمی اش را روز بعد از پر

کشیدنش سوی معشوق در طلاییه دیدم

وقتی که نصف سالم جسدش را شب پیش با خود با خود به معراج برده

بودند.

دو سه روز بعد در وصیت نامه اش چنین خواندم

خداوندا از تو می خواهم که هنگام شهادت پیکرم را هزاران تکه کنی

تا هر تکه ای تکه ای از گناهانم را با خود ببرد....

شهید سید مهرداد نعیمی پس ما چه بگوییم

نقل ازعبدالرضا رضایی نیا

شهید یعنی چی ؟

به مادرش گفت :

مامان دعا کن بمیرم

 - گفت چرا ؟

گفت می ترسم بمانم گناه کنم

- گفت گناه نکن !

گفت : اگر غفلت مرا فراگرفت ولباسم آلوده شد این لباس راکه میشویی

دیگر مثل لباس نو نیست . میخواهم نو بمانم و بروم .

 - گفت دعا کن شهید شوی !

گفت شهید یعنی چی؟ 

یکی از خصلتهای با حال خدا اینه که دوست داره

همه رو مثل خودش کنه       خدایی

هرکس رو به اندازه ظرفیتش

صفاتش که یکی دوتا نیست هزارتا اسم داره هرکدامشون

قشنگتر نازتر  باصفاتر  محکم تر  ودلربا تر از قبلی

یکی از اونا نوره یکی عزیزه یکی قهار یکی حبیب یکی هم شهید...

فقط میطلبه آدم پا بده یه جورایی بله بگه اون وقت هنرنماییش شروع میشه 

آدم میشه نور عزیز قهار حبیب شهید... 

البته دل بردن از خدا هنر می طلبه هنری که هنرمند میخواد

واون

هنر مــــــــــــردان خداست 

 عاشق امام رضا ع

یکی از مسافر های عاشق که علاقه خاصی که به آقا امام رضا (ع) داشت بااینکه مشتاق زیارت آقا بود ولی به لحاظ شرایط جنگ ضرورت وحضور فعال در جبهه نتوانست در طول مدت به جبهه نتوانست که مشرف شود

ولی ازآنجا که این علاقه دو طرفه بود امام رضا اورا طلبید چون وقتی شهید شد جسدش را اشتباهی به مشهد برده ودر حرم نیز طواف داده بودند وبعد به اصفهان منتقل کردند واین مسافر کسی نبود جز

مسافر عاشق شهید سیف الله قاسمی

کرامات شهدا ص95

خدایا

 تو میدانی چه میکشی؟ می پنداریم که چون شمع ذوب میشویم

 ما ازمردن نمی هراسیم اما می ترسیم بعد از ما ایمان

راسر ببرند واگرنسوزیم هم که روشنایی میرود وجای خود

 رادوباره به شب میسپارد.چه باید کرد؟

 ازیک سو بایدبمانیم تا شهید آینده شویم واز دیگر سوباید  شهید شویم تا

آینده بماند هم باید امروزشهید شویم

 فردا بماند وهم باید بمانیم تافردا شهید نشود

عجب دردی ؟ چه میشد امروزشهید میشدیم  وفردا زنده می شدیم تا دوباره شهید بشویم.

شهید حمید رستمی 17 ساله

 

                                                      جمعه یعنی شوق یعنی انتظار

                                                       جمعه یعنی طاق ابروی نگار


                                                   جمعه یعنی یک غروب غصه دار 

                                                      جمعه یعنی مهدی چشم انتظار       

 

بیاییم همه برای تعجیل در فرج آفایمان دعا کنیم که 

 اللهم عجل لولیک الفرج 

خدایا یوسف گم گشته زهرا (س) را برایمان برسان که دنیا منتظر صلح جهانی است

عالم دنبال عدل است همه خوهان آرامش است و... واین میسر نمی شود مگر با آمدن گلی که با آمدنش بهار میشود انشاء الله






برچسب ها : راهیان نور وچند دل نوشته  ,

      

بانام خدای مهربون

آمدن ماه ربیع الاول ماه شادی اهل بیت (علیهم السلام ) وشیعیان ومحبین آن خاندان پاک ومطهر مبارک باد مخصوصا بر صاحب همه ی ما یوسف فاطمه حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف )

ان شاءالله خداوند متعال 2ماه عزاداری های مارا به بهترین وجه از همه ی ما پذیرفته باشد 2ماهی که بانام اباعبدالله الحسین (ع) آغاز وباامضای پرمهر امام علی موسی الرضا (ع) به پایان رسید

پس عیدتان مبارک

 






برچسب ها : ربیع الاول  ,

      

 برا ی تغییر نام دسته جمعی فایلها چه باید کرد؟
فایلهایی موردنظررا انتخاب کنید/ کلید F2 راتیک کنید/ نام مورد نظرتان را تایپ کنید مثل (علی) و کلید Enter را فشاردهید. تمامی فایلها به این صورت در می آیند. ali(1)- ali(2) - ali (3)   و ....   




      

یکی از مسافر های عاشق که علاقه خاصی که به آقا امام رضا (ع) داشت بااینکه مشتاق زیارت آقا بود ولی به لحاظ شرایط جنگ ضرورت وحضور فعال در جبهه نتوانست در طول مدت به جبهه نتوانست که مشرف شود

ولی ازآنجا که این علاقه دو طرفه بود امام رضا اورا طلبید چون وقتی شهید شد جسدش را اشتباهی به مشهد برده ودر حرم نیز طواف داده بودند وبعد به اصفهان منتقل کردند واین مسافر کسی نبود جز

مسافر عاشق شهید سیف الله قاسمی

کرامات شهدا ص95





      

 آیکن show desktop   در Launch Quick  کنار Start  حذف شده چگونه  آنرا برگردانم؟

 ابتدا  Notepad را باز کرده و این چند خط را وارد کنید:
[Shell]
Command=2
IconFile=explorer.exe,3
[Taskbar]
Command=ToggleDesktop
این فایل را با نام Show Desktop.scf در دسکتاپ  ذخیره کنید. (حتما میدونیدکه این آیکن پنجره های باز شما را کوچک می کند)

 





      

همانطور که بخاطر دارید، در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان همین امسال، روز شهادت مولی متقیان امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) در خیابان ایران محله عباس آباد(شهید فیاض بخش) تهران، پیکرهای پاک 5 شهید گمنام دوران دفاع مقدس با حضور گسترده و باشکوه مردمی قدرشناس و روزه دار با احترام خاصی تشییع و در محوطه مقبرة الشهداء مسجد فائق به خاک سپرده شدند.
امام جماعت محترم مسجد فائق، حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علی اکبر حسینی بعد از مراسم تشییع پیکرهای شهدا طی صحبتهایی دلنشین، ضمن تقدیر از مردم روزه دار حاضر در مراسم، اظهار داشتند این شهدا دریچه ای از آسمان به روی مردم این منطقه بلکه مردم این شهر گشوده اند و همگی باید قدر این نعمت بزرگ در این محل را بدانیم و از آن استفاده ببریم.
شب همان روز در صدا و سیما گوشه هایی از این مراسم باشکوه پخش شد و در اخبار سراسری نیز خبر مربوط به مراسم اعلام شد.
همان شب شخصی در روستای کاظم آباد کرمان، از دیدن و شنیدن صحنه های معنوی تشییع پیکر پاک شهدا از تلویزیون تحت تأثیر قرار گرفته و با خود می گوید: خوشا به سعادت این مردم، که در این ماه عزیز و با زبان روزه، شهدا را در تهران تشییع می کنند.
شب هنگام، جوانی 16 ساله را در خواب می بیند که در کمال زیبایی و آرامش بر روی تختی از تختهای بهشتی نشسته است.
گفت و گویی صمیمی بین آن مرد کرمانی و این جوان بهشتی صورت می گیرد و طی آن، جوان خود را جزو یکی از پنج شهید تشییع شده در تهران معرفی می کند و نام و سن و محل سکونت خانواده اش را بدین شرح بیان می دارد:
شهید حسین اکبر – 16 ساله اهل کرمان، روستای خانوک و ...
سپس شهید از مرد کرمانی می خواهد که به روستای پدر او رفته و پدر و مادرش را که همچنان پس از 24 سال چشم انتظار اویند، از محل دفن پیکر وی در تهران آگاه سازد، و در مقابل به وی قول شفاعت داده و می گوید در آن مقبره پنج شهید دفن شده اند که سومین آنها من هستم (از هر طرف که شمارش شود.)حضور پرشور مردم
صبح روز بعد در حالیکه مرد کرمانی از رؤیای صادقه ای که دیده بود در عجب بود، خود را مهیای سفر به روستای خانوک نمود و پس از پرس و جو محل آن روستا را پیدا کرده و با همسر خود عازم آنجا شد.
او با خود اندیشید بهترین راه برای شناسایی این شهید مراجعه به باغ بهشت این روستاست، اما در آنجا هرچه روی سنگ قبرها را خواند نامی از «حسین اکبر» نیافت.
از اهالی روستا کمک می خواهد اما آنان نیز اطلاعاتی از این شهید و خانواده اش ندارند.
ناامید به سمت خروجی ده حرکت می کند که پیرمردی را خارج ده می بیند و با خود می گوید: از آخرین نفر هم سوال خواهم کرد.
... پیرمرد روستایی، «حسین اکبر» را می شناسد و می گوید: این نام، نام محلی او در این روستا بود و اگر اهل ده از او ابراز بی اطلاعی می کردند چون 24 سال از آن زمان گذشته است. البته سنگ قبری هم برای او     به نام «شهید حسین عرب نژاد» در باغ بهشت این روستا به رسم یادبود وجود دارد. در همین لحظات خودروی وانتی از کنار آنان عبور می کند و پیرمرد با اشاره به فرد داخل وانت می گوید: او پدر همان شهید است.
مرد با شنیدن این حرف بلافاصله به طرف خودرو رفته و آنرا متوقف می کند و از پدر، درباره فرزند شهیدش می پرسد. پدر شهید، او و همراهانش را به خانه دعوت می کند.
... خانواده شهید با شنیدن رؤیای صادقانه ای که مرد کرمانی دیده، متعجب و بی تاب می شوند. پدر شهید برای اطمینان کامل از حرفهای مرد، عسکهای متفاوتی را به او نشان می دهد که فرزند شهیدش را در میان آن تصاویر شناسایی کند. ?-? تا عکس شهید می آورد. مرد کرمانی میگوید: نه، هیچکدام اینها نیست! حاج اکبر میرود و یک عکس دیگری می آورد. مرد کرمانی با دیدن این عکس بلافاصله می گوید: بله! خودش است...

مرد کرمانی مأموریت خود را به پایان می رساند و به منزل خود در روستای کاظم آباد حرکت می کند. چند روز بعد برادرانی از بنیاد شهید آن استان به منزل او می روند و حکایت آن رؤیای صادقانه را می پرسند.
بررسی های کارشناسی از محل و تاریخ شهادت آن شهید به عمل می آید و معلوم می شود همه چیز طبق واقع است و آنرا ثبت می کنند.
آری! به واقع آن شهید گمنام دیگر نامش مشخص شده... او «حسین عرب نژاد» است.
در اوایل بهمن ماه نیز خانواده «شهید حسین عرب نژاد» همراه جمعی از اهل روستا به تهران می آیند و با شور و حال خاصی بر سر مزار فرزندشان واقع در مقبرة الشهداء مسجد فائق حاضر می شوند و آن مرد کرمانی هم حکایت خواب آن شب و صحبتهای بین خودش و حسین را در فضایی معنوی و روحانی خطاب به اهل محل و دیگران که در مسجد فائق بودند روایت می کند.
پدر شهید پس از زیارت مزار فرزندش که پس از 24 سال در خاک آرمیده می گوید: «فرزندم خود این مکان را برای دفن پیکرش انتخاب کرده، و چه جایی بهتر از جوار خانه خدا و مقبرة الشهداء و من پس از 24 سال، گویی گم کرده خود را پیدا کردم.»

«و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون» سوره بقره، آیه ???
به آنها که در راه خدا کشته می شوند مرده مگویید بلکه آنها زنده اند ولی شما درک نمی کنیدتجدید عهد و پیمان با شهدا.

شهیدان زنده اند الله اکبر       به حق پیوسته اند الله اکبر





      

خدایا

 تو میدانی چه میکشی؟

 می پنداریم که چون شمع ذوب

 میشویم

 ما ازمردن نمی هراسیم

 امامی ترسیم بعد از ما

 ایمان

راسر ببرند واگرنسوزیم هم که

 روشنایی میرود وجای خود

 رادوباره به شب میسپارد.

 چه باید کرد؟

 ازیک سو بایدبمانیم تا شهید

 آینده شویم واز دیگر سوباید

 شهید شویم تا

آینده

 بماند

 هم باید امروزشهید شویم

 فردا

 بماند وهم باید بمانیم تافردا

 شهید نشود عجب دردی ؟

 چه میشد امروزشهید میشدیم

 وفردا زنده می شدیم تا دوباره

 شهید بشویم.

شهید حمید رستمی ?? ساله

ازخصلتهای عاشق

یکی از خصلتهای با حال خدا اینه که دوست داره

همه رو مثل خودش کنه       خدایی

هرکس رو به اندازه ظرفیتش

صفاتش که یکی دوتا نیست هزارتا اسم داره هرکدامشون

قشنگتر نازتر  باصفاتر  محکم تر  ودلربا تر از قبلی

یکی از اونا نوره یکی عزیزه یکی قهار یکی حبیب یکی هم شهید...

فقط میطلبه آدم پا بده یه جورایی بله بگه اون وقت هنرنماییش شروع میشه 

آدم میشه نور عزیز قهار حبیب شهید... 

البته دل بردن از خدا هنر می طلبه هنری که هنرمند میخواد

واون

هنر مــــــــــــردان خداست

عشق بازی با معشوق





      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >



پیامهای عمومی ارسال شده

+ با سلام ما باچند مطلب تازه و زیبا منتظر شماییم یاعلی مدد



+ سلام ما باچند مطلب تازه و زیبا منتظر شماییم یاعلی مدد

+ سلام دوستان 4 فضیلت بسیار زیبا زود بیا که هنوز از دست ندادی منتظر قدوم شما هستیم یاعلی

+ سلام دوستان 4 فضیلت بسیار زیبا زود بیا که هنوز از دست ندادی

+ نگاه شیعه به بعثت حضرت رسول (ص) نکته اساسى که قرآن در نزول وحى به پیغمبر بازگو مى‏کند، و متاسفانه کسى توجه نکرده، که در روز بعثت فقط آغاز سوره «علق» بر پیغمبر نازل شد. ما پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیدیم که ...

+ سلام حتما بما سری بزنید که شما نیز حتما مشتری پارسی بلاگ خواهید شد

+ اعتکاف در ادیان گذشته بما سری بزنید یاعلی مسافر عاشق

+ با سلام و تسلیت ایام فاطمیه به همگی دوستان به نظر شما علت شهادت و قبر و منتقم حضرت فاطمه (س) کی و کجاست؟ پس حتما سری بما بزنید یاعلی مدد

+ بهجت عارفان این مرد خداهم قبل از ظهور آقایمان رفت

+ من را در کنار یکی از درهای بهشت به خاک بسپارید؛ در کنار قبر حسین خرازی بازندگی شهید بزرگوار احمدکاظمی آپم یادت نره زود بیا